در The Afflicted، نیکول پیمونته مشغولیت پزشکی به درمان بیش از مراقبت را بررسی می کند و استدلال می کند که تمرکز سنتی بر مداخله بیولوژیکی مانع از پرداختن پزشکی به واقعیت های پیچیده رنج بیماران می شود. اگرچه بسیاری به فقدان همدلی و همدلی در عمل پزشکی اشاره کردهاند، اما تعداد کمی دلایل عمیقتر فلسفی، روانشناختی و هستیشناختی آن را در نظر گرفتهاند. پیمونته این شکاف را پر می کند و بررسی می کند که چرا پزشکان و کارآموزان پزشکی تا حد زیادی از مسائل مربوط به ضعف و مرگ و میر اجتناب می کنند و با انجام این کار، مراقبت ضعیفی از بیماران ارائه می دهند. او استدلال می کند که آموزش پزشکی و معرفت شناسی نه تنها با گرایش انسان به گریز از واقعیت مرگ و رنج، بلکه برای تداوم آنها نیز شکل می گیرد. او می نویسد که ریشه مشکل فرهنگ آموزشی و نهادی است که درک تقلیل گرایانه از مراقبت، بیماری و رنج را تقویت می کند، اما از هرگونه رویارویی واقعی با رنج انسان و ترس و خود شکی که می تواند همراه با آن رویارویی باشد، اجتناب می کند. پیمونته از طریق یک تحلیل فلسفی از مواجهه بیمار با پزشک، استدلال میکند که پزشک برای فرار از درگیری واقعی با بیمار رنجدیده، در واقع «فرار از خود» است.
پیمونته به بررسی معرفتشناسی و آموزش در پزشکی میپردازد، تمرکز آن را بر استدلال محاسباتی یا فنی بررسی میکند، و در نظر میگیرد که چگونه «جدایی بالینی» تأثیر پزشکان را کاهش میدهد. او راههایی را پیشنهاد میکند که در آن معلمان میتوانند ظرفیت مراقبت واقعی از بیمار را توسعه دهند و تغییرات خاصی را در برنامه درسی پیشنهاد میکند تا به دانشآموزان کمک کند تخیل اخلاقی خود را گسترش دهند.