با بازگشت حداقل به نوشتههای جان استوارت میل و ژان ژاک روسو، مردم موافق و مخالف حفظ وضعیت طبیعت استدلال کردهاند. آیا یک فضیلت ذاتی وجود دارد که یک وضعیت طبیعی را به حال خود رها کنیم، یا وقتی که ما راههایی برای بهبود شرایط خود پیدا میکنیم، نسل بشر رشد میکند؟ این کتاب به بررسی این موضوع میپردازد که آیا «طبیعت» و «طبیعی» میتوانند تاملات اخلاقی را در سیاستگذاری هدایت کنند.
این کتاب با تکیه بر فلسفه، دین، و علوم سیاسی، سه پرسش محوری برای بحث درباره مفهوم «طبیعت» در کنش انسان را بررسی میکند. از نظر مفهومی، او می پرسد که این اصطلاح به چه معناست، چگونه باید به آن نگاه کرد و آیا حتی تا حدی، یک ساختار اجتماعی است یا خیر. از منظر اخلاقی، مشارکت کنندگان این سؤال را مطرح می کنند که آیا «طبیعت» خود ارزشمند است یا اینکه ارزش آن صرفاً وسیله ای برای پیشبرد اهداف اخلاقی قابل قبول است. از نظر سیاسی، این مقالات بحث میکنند که آیا توسل به طبیعت میتواند و باید بر سیاستهای عمومی تأثیر بگذارد، و اگر چنین است، آیا آنها برگ برندههای اخلاقی هستند یا در عوض باید در کنار سایر منافع قرار گیرند یا متعادل شوند.
دستیابی به اجماع در مورد این سؤالات گریزان به نظر می رسد و به نظر می رسد راه درازی باشد. با این حال، این نباید مانعی برای پیشبرد بحث باشد. با گردآوری رویکردهای متفاوت برای پرداختن به این مفاهیم، ایدهال طبیعت امکان موقعیتهای میانی را پیشنهاد میکند که فراتر از دفاع معمول و اخراج عمومی است که در بسیاری از بحثها وجود دارد. اخلاق زیستی، فلسفه محیط زیست، مطالعات دینی، جامعه شناسی، سیاست عمومی و نظریه سیاسی شایستگی زیادی در بحث پر جنب و جوش این کتاب پیدا خواهند کرد.