در بیمار روانی، فیلسوف ابیگیل جاسلین از تجربیات شخصی خود در مورد روان پریشی و فرآیند درمان استفاده می کند تا به بررسی اصول اخلاقی روانپزشکی که اغلب نادیده گرفته می شود، بپردازد. او می گوید که برای بسیاری از افراد مبتلا به روان پریشی، روان پریشی توانایی عمل و مستقل بودن را مختل می کند. نشان می دهد که چگونه پزشکان می توانند به بیماران روانپزشکی کمک کنند تا از طریق یک رابطه درمانی مثبت که با اعتماد متقابل مشخص می شود، عاملیت و استقلال خود را بازیابند. او میگوید که بیماران باید نقش فعالی در بازیابی عاملیت و استقلال خود داشته باشند – بهویژه، با شهادت دادن، ساختن روایتی از تجربهشان برای القای معنا، انتخاب در مورد درمان، و تصمیمگیری برای حضور و مشارکت در فعالیتهای زندگی.
جوسلین چگونگی پزشکی شدن تجربه روان پریشی را بررسی می کند و توصیف می کند که بیمار تحت درمان مراقبت های بهداشت روانی چگونه است. او می گوید، علاوه بر اعتماد متقابل، یک رابطه درمانی پربار مستلزم درک همدلانه پزشک از تجربیات و دیدگاه بیمار است. او همچنین توضیح میدهد که چرا بیماران روانپریشی گاهی اوقات در مورد بهبودی احساس دوسوگرایی میکنند و برای متعهد ماندن به آن تلاش میکنند. مسائل روانی اخلاقی که او بررسی می کند شامل توسعه عاملیت و اعتبار شناختی، عدالت شناختی، استفاده از اجبار، اتحاد درمانی، اهمیت انتخاب، و مسئولیت پذیری است. بیماری روانی با خاطرات صریح بیماری روانی تفاوت دارد زیرا به تحلیل مسائل فلسفی مربوط به روان پریشی و بهبودی می پردازد و با سایر کتاب های اخلاق روانپزشکی از این جهت که تحلیل های آن برگرفته از تجربیات نویسنده اول است متفاوت است. . به عنوان یک بیمار روانی