این میکروارگانیسمها فقط میتوانند در داخل حیوان دیگری زندگی کنند، و همانطور که مک آلیف نشان میدهد، انگیزههای تکاملی زیادی برای دستکاری رفتار میزبان خود دارند. اغلب اوقات، عروسک گردانان تعامل بین شکارچی و طعمه را تنظیم می کنند. انگلها با دقت شگفتانگیزی میتوانند موشها را به گربههای نزدیک، عنکبوتها برای تغییر الگوی تارهایشان و ماهیها برای جلب توجه پرندگان جذب کنند تا از آنها تغذیه کنند.
ما انسان ها به سختی در برابر نفوذ عمیق انگل ها مصون هستیم. موجوداتی که از حیوانات خانگی خود می گیریم به شدت مشکوک هستند که ویژگی های شخصیتی ما را تغییر می دهند و به تکانشگری، تکانشگری و حتی خودکشی کمک می کنند. میکروب های روده ما بر احساسات و سیم کشی مغز ما تأثیر می گذارد. میکروب هایی که باعث سرماخوردگی و آنفولانزا می شوند ممکن است رفتار ما را حتی قبل از ظهور علائم تغییر دهند.
انگل ها در سطح فرهنگی نیز گونه های ما را تحت تأثیر قرار می دهند. همانطور که مک آلیف مستند می کند، ترس ناخودآگاه از عفونت تقریباً بر همه جنبه های زندگی ما تأثیر می گذارد، از جذابیت های جنسی و محافل اجتماعی گرفته تا اخلاقیات و دیدگاه های سیاسی ما. او با تکیه بر حجم عظیمی از تحقیقات، استدلال می کند که ترس ما از آلودگی، دفاع تکامل یافته در برابر انگل ها و یک شمشیر دو لبه است. وحشت و انزجاری که هنگام برخورد با افراد به ظاهر بیمار یا کثیف احساس میکنیم، به هموار کردن راه برای تمدن کمک کرد، اما ممکن است اساس اختلافات بزرگ در جوامع باشد که تا به امروز ادامه دارد.
به سنت جارد دایموند تفنگها، میکروبها و فولاد و نیل شوبین ماهی درونی شما،این مغز شما روی انگلها است i> هر دو گشت و گذار در علوم و معاینه پیشرفته هستند.
“