“اگر بینش و احساس قوی نسبت به زندگی عادی انسان داشتیم، مثل شنیدن رشد علف ها و ضربان قلب یک سنجاب بود و باید از این غرشی که در آن سوی سکوت فرو می ریزد بمیریم. ”
جرج الیوت، میدلمارچ
روانپزشک لیندا جاسک پس از گذراندن زندگی خود در تلاش برای اصلاح روحیات دیگران متوجه شد که متخصص بودن در زمینه افسردگی او را از آن مصونیت نمی دهد – او باید یاد می گرفت. تا از خودش هم مراقبت کند این داستان که هنرمندانه و صادقانه ساخته شده است، سفر لیندا است که با بینشی از تجربیات مختلف افسردگی بیمارانش در هم آمیخته است – که ارتباط نزدیکی با مسائل گذشته و حال مانند آسیب پذیری، ترس، از دست دادن، تنهایی، وابستگی و اندوه دارد. او قصد دارد به روشی جدید و بدیع بیان کند که تجربه این بیماری ویرانگر واقعاً چه احساسی دارد، روان درمانی چیست و نقش داروها چیست – و امیدی را برای کسانی که از افسردگی رنج می برند و عزیزانشان در حین شکستنشان فراهم می کند. از طریق. انگ بیماری روانی.