در 20 سال اول پس از معرفی فرضیه سیگنال دهی پورین در سال 1972، اکثر دانشمندان در مورد اعتبار آن تردید داشتند، عمدتاً به این دلیل که ATP به خوبی به عنوان یک مولکول درون سلولی درگیر در بیوشیمی سلولی تثبیت شده بود، و به نظر بعید به نظر می رسید که این مولکول همه جا حاضر عمل کند. به عنوان یک مولکول سیگنال دهنده خارج سلولی. با این حال، پس از اینکه گیرنده های ATP و آدنوزین در اوایل دهه 1990 شبیه سازی و مشخص شدند و ATP به عنوان یک فرستنده سیناپسی در مغز و گانگلیون های سمپاتیک ایجاد شد، جزر و مد تغییر کرد. اخیراً مشخص شده است که ATP در سیگنال دهی دوربرد (تروفیک) در تکثیر سلولی، تمایز و مرگ، و در توسعه و بازسازی و همچنین در سیگنال دهی کوتاه برد در انتقال عصبی و ترشح نقش دارد. همچنین، مقالات مهمی منتشر شده است که ساختار مولکولی گیرنده های P2X را در حیوانات ابتدایی مانند آمیب و شیستوزومیازیس و همچنین جلبک های سبز نشان می دهد. این منجر به شناخت ماهیت گسترده سیستم سیگنال دهی پورینرژیک در اکثر انواع سلول و گسترش سریع این زمینه، از جمله مطالعات پاتوفیزیولوژی و همچنین فیزیولوژی و کاوش در پتانسیل درمانی عوامل پورینرژیک شده است.
در دو کتاب، جفری برنستاک و الکسی ورکراتسکی قصد داشتند مجموعهای عظیم و متنوع از ادبیات را در مورد سیگنالهای پورینگی جمعآوری کنند. موضوع این کتاب اول سیگنال های پورینرژیک در سیستم عصبی محیطی و مرکزی و در حواس فردی است. در کتاب دوم، نویسندگان بر سیگنالهای پورینرژیک در سلولهای غیرقابل تحریک، از جمله سیگنالهای موجود در راههای هوایی، کلیهها، پانکراس، غدد درونریز و عروق خونی تمرکز میکنند. بیماری های مربوط به این سیستم ها نیز در نظر گرفته شده است.