چگونه درک در حال تکامل از بیماری مزمن بر بیماران و سیاست در ایالات متحده و اروپا تأثیر گذاشته است.
بیماریهای طولانی و مکرر از زمانهای قدیم بر بیماران و پزشکان آنها سنگینی میکرد، اما تا همین اواخر مفهوم “بیماری مزمن” اهمیت محدودی داشت. حتی بیماریهای مزمن مانند سل، که یکی از علل اصلی مرگ و میر است، تا دهههای پایانی قرن نوزدهم، زمانی که به عنوان یک بیماری عفونی قابل درمان شناخته شد، الهامبخش فعالیتهای اختصاصی بهداشت عمومی نبود. جرج وایز، مورخ پزشکی، تحلیل میکند که چرا مفهوم بیماری مزمن در قرن بیستم اهمیت حیاتی پیدا کرد و چگونه به عنوان یکی از جدیترین مشکلات پیش روی سیستمهای مراقبت بهداشتی ملی، معنای جدیدی پیدا کرد.
بیماری مزمن در قرن بیستم عقل متعارف را به چالش می کشد که مفهوم بیماری مزمن به این دلیل پدیدار شد که توانایی پزشکی برای درمان بیماری های عفونی الگوهای بیماری را تغییر داد. در عوض، او پیشنهاد میکند که این مفهوم برای اهداف مختلف سیاسی و اجتماعی ساخته و تکامل یافته است. اینکه چگونه و چرا این مفهوم در ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه به طور متفاوت تکامل یافته است، دغدغه اصلی این کار است. در ایالات متحده، اضطراب در مورد بیماری های مزمن در اوایل قرن بیستم گسترش یافت و در دهه های 1950 و 1960 به یک بحران ملی تبدیل شد که به شکل گیری اصلاحات مراقبت های بهداشتی کمک کرد. در انگلستان، این مفهوم تنها پس از جنگ جهانی دوم پدیدار شد و تقریباً منحصراً با مراقبت های پزشکی مناسب برای سالمندان مرتبط بود و ارتباط نزدیکی با توسعه طب سالمندی به عنوان یک تخصص پیدا کرد. در فرانسه، مشکلات سالمندان و ناتوانان تا دهه های 1950 و 1960 به عنوان مسائل فنی و اداری تلقی می شد، زمانی که درمان پزشکی برای سالمندان به عنوان زیرمجموعه ای از حاشیه نشینی اجتماعی گسترده تر ظاهر شد.
در حالی که در حال حاضر یک اجماع بینالمللی در مورد بحران بیماری مزمن وجود دارد که به اشکال بهتر مدیریت بیماری نیاز دارد، مسیرهای متفاوتی که این کشورها در طول قرن بیستم طی کردهاند همچنان تأثیر عمیقی دارند. این کتاب به دنبال این است که نشان دهد چرا در میان مشکلات بیشماری که جوامع با آن مواجه هستند، در برخی مکانها، مسائل مهم عمومی سیاستهای سلامت را شکل میدهند.