موضوع کتاب مبانی آکوستیک معماری در روان فیزیک (ادراک، ترجیحات شنونده) و علوم اعصاب (عملکرد شنیداری، همبستگی های عصبی ادراک و ترجیح) است. این اولین رویکرد علمی منطقی برای طراحی فضاهای اجراست که بر مشاهدات روان آکوستیک سیستماتیک شنوایی و ترجیحات فضایی شنونده تکیه دارد. مشاهدات مربوط به همبستگی های عصبی صفات شنوایی و ترجیحات شنونده، نظریه ترجیح شنونده را در فیزیولوژی عصبی مغز انسان ایجاد می کند. یک پارادایم مبتنی بر انجمن برای پردازش سیگنال های عصبی در سیستم شنوایی مرکزی پیشنهاد شده است. اشتراکات روانشناختی و عصبی مشاهده شده بین احساسات شنوایی و بصری و الگوهای ترجیحی ارائه و مورد بحث قرار می گیرد. بنابراین این کتاب شامل رشتههای فیزیک، آکوستیک، روانشناسی، فیزیولوژی عصبی و تولید موسیقی است، بنابراین علم و هنر را با هم ترکیب میکند.
احساسات زمانی و مکانی. احساسات زمانی شنوایی شامل کیفیتهای شنوایی مانند زیر و بم، صدا، بلندی صدا و مدت زمان است که با استفاده از ویژگیهای استخراجشده از تابع همبستگی زمانی (ACF) صدا مدلسازی میشوند. پاسخ های عصبی مربوط به این صفات در درجه اول با نواحی شنوایی نیمکره چپ قشر مغز مرتبط است. احساسات شنوایی فضایی شامل جهت درک شده صوت، قدر ظاهری آن (عرض منبع ظاهری، ASW) و انتشار ذهنی آن مربوط به عمق پوشش است. این جنبههای فضایی ادراک صدا از تابع تداعی دو گوش (IACF) استخراج میشوند که تفاوتهای صداهای رسیده به گوش را در نظر میگیرد. پاسخ های عصبی قشر مربوط به شنوایی فضایی در درجه اول با نواحی شنوایی نیمکره راست مرتبط است.
بنابراین، “احساس ابتدایی” ناشی از صدا در برخی نقاط را می توان به دو دسته تقسیم کرد: حس های زمانی و حس های فضایی. هر پاسخ ذهنی دیگر به سیگنال صوتی منبع و میدان صوتی را می توان بر حسب عوامل زمانی و مکانی توصیف کرد. بخش اول کتاب، یافته های تجربی حاصل از تحقیقات پایه در آکوستیک، روان آکوستیک، روانشناسی ترجیحات شنوایی و فیزیولوژی عصبی شنوایی را تشریح می کند. برنامه های کاربردی شامل طراحی بهینه برای آکوستیک سالن کنسرت و سالن اپرا، آکوستیک معماری برای درک گفتار و بیان موسیقی، و همچنین درک نویز و اختلالات نویز است.
در بخش دوم، احساسات زمانی و مکانی در بینایی بر حسب انواع مشابهی از بازنماییهای مبتنی بر تداعی توضیح داده میشوند. یک نظریه سیال کلی می تواند از جنبه های زمانی و مکانی بینایی ایجاد شود که شامل ترجیحات ذهنی برای محیط های بصری است. بسیاری از مقایسه های سمعی و بصری انجام شده است. حس زمانی معمولی بینایی، “پیچ” کم نور است، که در آن قسمت اولیه گم شده تقریباً به همان شکل مشابه صوتی آن درک می شود. احساسات فضایی بینایی شامل کنتراست، نظم و ناهمواری است. “ارتعاش” فضایی در نقاشی به عنوان کاربرد تئوری در هنرهای تجسمی نشان داده می شود.
به خواننده یک استراتژی بسیار یکپارچه برای طراحی آکوستیک معماری مبتنی بر روانشناسی و علوم اعصاب داده می شود. تعداد کمی از آثار دیگر در تلاش برای درک و توضیح چنین طیف گسترده ای از پدیده های ادراکی جاه طلب هستند. رویکرد طراحی انسان محور را می توان برای هر شیوه طراحی که در آن هدف بهبود تجربه یک محصول طراحی توسط کاربران آن است، به کار برد. نظریه پیشنهادی نشان میدهد که علم یکپارچه تجربه ادراکی و ترجیحات انسانی چقدر ممکن و مفید است.