روانپزشکان با توجه به درمان علائم به جای علل، از سختگیری پزشکی مشهود در راهنمای تشخیصی و آماری ذهنی استفاده کرده اند. اختلالات به جای یادگیری مهارتهای چالشبرانگیزتر مشاوره درمانی، تشخیصها و تجویزها را انجام میدهند و فقط درک محدودی از زندگی بیماران خود به دست آوردهاند. گفتگو درمانی زمان میبرد، در حالی که یک “چاپ پزشکی” 15 دقیقهای به بیماران بیشتر و بازپرداخت هزینههای بیشتر برای بیماران کمک میکند. با این حال، او میگوید که تشخیصهای DSM بر اساس مقدار زیادی علم است، کمتر از آن چیزی که ما فکر میکنیم. کارلات تعداد زیادی داستان از تمرینات خود و دیگران را به اشتراک می گذارد که کاستی های فاحش استاندارد XV- را نشان می دهد. ویزیت دقیق بیمار همچنین خطرات ناشی از تشخیص افسارگسیخته اختلال دوقطبی، ADHD، و سایر اختلالات روانپزشکی “شایع” را آشکار می کند و خطرات ترکیبی از داروهایی که بسیاری از بیماران استفاده می کنند را آشکار می کند. به ویژه عواقب وحشتناک تجویز بیش از حد برای کودکان در سنین پایین تر، نگران کننده است. ما را در توری در دنیای بازاریابی دارو می برد، همچنین کار درونی تبانی بین روانپزشکان و شرکت های داروسازی را آشکار می کند.
برای همه کسانی که در حال درمان هستند یا در حال فکر کردن به درمان هستند، برای جمعآوری نقشه راه برای اینکه دقیقاً چگونه میتوان این حرفه را اصلاح کرد، یک مطالعه حیاتی است، و همچنین دعوتی تحریککننده برای اقدام برای جامعه بزرگ روانپزشکان است. خودشان از آنجایی که پزشکان و شرکتهای دارویی به همکاری با یکدیگر به روشهای دردسرساز و مضر ادامه میدهند، و با افزایش تشخیصها – و تشخیصهای اشتباه – اختلالات روانی، توجه به درخواست جسورانه دکتر کارلات برای اصلاح ضروری است.