خواندن بررسی کتاب نیویورک تایمزمورد مورد علاقه سال 2016
دافنه میرکین می نویسد: «ناامیدی همیشه خسته کننده توصیف می شود، زمانی که حقیقت وجود دارد. آن ناامیدی نوری از خود، درخشش ماه و رنگ نقره ای خالدار است. This Close to Happy – گزارش شخصی کمیاب و پر جنب و جوش میرکین در مورد اینکه چه احساسی دارد از افسردگی بالینی رنج می برد – این نور عجیب را به تصویر می کشد.
دافنه میرکین سه بار در بیمارستان بستری شده است: اول، در مدرسه ابتدایی، به دلیل افسردگی دوران کودکی. سالها بعد، پس از تولد دخترش، به دلیل افسردگی شدید پس از زایمان؛ و بعدها بعد از مرگ مادرش به دلیل وسواس خودکشی. میرکین با روایت این سری از بستری شدن در بیمارستان، و همچنین ملاقاتهایش با درمانگران و روانداروشناسان بیشماری، چیزی را ارائه میدهد که روانپزشک کودک، هارولد کوبلویچ آن را «نگاه درونی برای هدایت بیماریهای روانی مزمن به سوی یک نتیجه واقعی» مینامد. قوس ناخوشایند میرکین یک عمر طول می کشد، از دوران کودکی که عمدتاً از عشق محروم بود شروع می شود و تا امروز ادامه می یابد، جایی که میرکین یک زندگی با عملکرد بالا دارد و افسردگی او قابل کنترل است، اگر “درمان” نشود. او با بینش مشخصی نوشت: «تضاد افسردگی حالتی از شادی غیرقابل تصور نیست… بلکه حالتی از استحقاق نسبی است».
در این خاطرات تاریک و روشن، میرکین نه تنها غم و اندوه وحشتناکی را که در طول زندگی خود دیده است، بلکه عشق اولیه خود را به خواندن و ظهور تدریجی به عنوان یک نویسنده توصیف می کند. این نزدیک به خوشبختی که با درک دقیقی از راه هایی که شرایط او تکامل یافته و بر اطرافیانش تأثیر گذاشته است، یک توافق کاملاً صادقانه با بیماری است که بسیاری در آن سهیم هستند. اما تعداد کمی از آنها صحبت می کنند، چیزی که مملو از ننگ است. به قول کارول گیلیگان، روانشناس برجسته، “او صدایی حیرتانگیز درمورد افسردگی را به منصه ظهور میرساند، صدایی که هم آرامشبخش و هم نشاطآور است.”