خوشبختی همیشه از دنبال کردن رویای آمریکایی نیست، بلکه از زندگی اصیل – که شامل ناامیدی است – ناشی می شود.
در فرهنگ وسواس به جوانی، موفقیت مالی و دستیابی به خوشبختی، آیا می توان زندگی اصیل و معنادار داشت؟ ناصر قائمی، دکتر ناصر قائمی، مدیر برنامه اختلال خلقی در مرکز پزشکی تافتس، در مورد تلاش جامعه کنونی ما برای شادی و رد هر احساسی شبیه غم و اندوه صحبت می کند. وقتی افسرده می شوید از خوانندگان خواسته می شود که مزایای ناامیدی و آسیب پذیری های یک زندگی بررسی نشده را در نظر بگیرند.
افسردگی اغلب به این دلیل اتفاق میافتد که با بیماری درمان نشده یا اصلاً درمان نمیشود. گیم درباره «نوزادان نارس» هشدار می دهد که درک ما از افسردگی را اشتباه می گیرند – چه آنهایی که این بیماری را انکار می کنند و هم کسانی که از تشخیص های روانپزشکی «عملی» یا غیرعلمی استفاده می کنند. اما احساس غم و اندوه و حتی افسردگی نیز می تواند فوایدی داشته باشد. قائمی تاکید می کند که ما می توانیم “روایتی از خودمان بسازیم تا خودمان را بشناسیم و بپذیریم” که منجر به رضایت عمیق تر و پایدارتر و زندگی شخصی و عمومی رضایت بخش تر شود.
افسردگی پیچیده است، و ما به شواهدی نیاز داریم که به ما در درک آن کمک کند، شواهدی از جانب کسانی که آن را به صورت وجودی به عنوان بخشی از تجربه عادی انسان درک میکنند، و گاهی نیاز بالینی به نوع درمان مناسب، از جمله دارو، دارند. . قائمی این شواهد را به تفصیل با متفکرانی چون ویکتور فرانکل، رولو می، کارل یاسپرس و لستون هاونز و دیگران مورد بحث قرار می دهد.
درباره افسردگی نمونه هایی از فلسفه و تاریخ پزشکی را با اصول روانپزشکی که از تجربه بالینی نویسنده با افرادی که از بیماری روانی رنج می برند مطلع شده است، ترکیب می کند. او دستاوردهای بزرگی را دیده است که از رنج شدید ناشی می شود و احساس می کند که درک افسردگی می تواند بینش های مهمی در مورد شادی ارائه دهد.