در آغاز قرن بیست و یکم، ایالات متحده با یک برنامه جنگ بیولوژیکی دولتی، بیوتروریسم و یک بیماری همه گیر مواجه شد. در مجموع، این تهدیدات باعث تقاضای گسترده دولت برای واکسن های جدید شده است، اما تعداد کمی از آنها محقق شده اند. واکسن جدید سیاه زخم از زمان جنگ اول خلیج فارس در اولویت بوده است، اما بیست سال و یک میلیارد دلار بعد، ایالات متحده هنوز واکسن آن را ندارد. این شکست خیره کننده است.
از لحاظ تاریخی، ایالات متحده در پاسخ به شرایط اضطراری بهداشت ملی برتر بوده است. برنامههای دوران جنگ جهانی دوازدهم واکسنهای جدید یا بهبودیافتهای را ایجاد کردند، اغلب به موقع برای دستیابی به اهداف مأموریتهای نظامی خاص. کندال هویت با بررسی تاریخچه تولید واکسن برای عوامل به موقع که نوآوری را ترویج می کند، متوجه می شود که نوآوری واکسن از زمان جنگ جهانی دوم در حال کاهش بوده است، نه افزایش یافته است. این یافته با نظریه های جریان اصلی نوآوری مبتنی بر بازار در تضاد است و نشان می دهد که ترکیبی از عوامل غیربازاری باعث نوآوری در اواسط قرن شده است. از قضا، بسیاری از پیشرفتهای اواخر قرن بیستم که به عنوان موهبتی برای نوآوری جشن گرفته میشد – تولد صنعت بیوتکنولوژی و ظهور تخصص و برونسپاری – شبکههای مشارکتی و شیوههای تحقیقاتی را که پروژههای موفق واکسن در گذشته را هدایت کردند، تضعیف کرد. تحقیقات بهموقع هویت درسهای مهمی برای تلاشهای ما برای بازسازی قابلیتهای دفاع زیستی برای قرن بیست و یکم میآموزد، بهویژه زمانی که بازده مالی برای یک واکسن معین کم است، اما بازده اجتماعی بالا است.