در نوجوانی، مولی کیس تحت عمل جراحی قرار گرفت که جان او را نجات داد. نزدیک به یک دهه بعد، او دوباره خود را در اتاق عمل می بیند – این بار به عنوان یک پرستار کارآموز. او می آموزد که چگونه از بیماران خود مراقبت کند و نه تنها درد آنها را در میان بگذارد، بلکه لحظات امیدوار کننده زندگی را نیز به اشتراک بگذارد. با انجام این کار، او گزارش قانعکنندهای از فرآیندهایی ارائه میکند که آنها را زنده نگه میدارد، از معاینات تنفسی گرفته تا محیط جراحی، و لحظات فوقالعاده ارتباط انسانی که هم پرستار و هم بیمار را حفظ میکند.
با کلماتی غنایی و غنایی، موردی از نثر پیچیدگیهای وضعیت انسانی را از طریق دست غریبهای که برای تسلیت، کلمهای مهربان در پاسخ به ترس و خشم، یا مشاهده آخرین نفس یک فرد ارائه میشود، نشان میدهد. . این لحظات همدلی، در شدیدترین تجربه انسانی، است که ما را به عنوان مردم تعریف می کند. اما وقتی پدر مولی در بخش قلب و عروق جایی که او کار می کند پذیرفته می شود، ناگهان حرفه ای و شخصی با هم برخورد می کنند.
با در هم تنیدن تاریخ پزشکی، هنر، خاطرات و علم، چگونه مردم را شفا دهیم به زیبایی ریتم های نوسانی زندگی و مرگ را در یادآوری لطیف بررسی می کند که همه ما می توانیم در آن معنا پیدا کنیم. وجود، حتی برای یک لحظه، به عنوان بخشی از زندگی دیگران.