برای جراح دوران باستان، کبد یک اندام مرموز و یک خطر بود. تلاشها برای ترمیم زخمهای او یا برداشتن نئوپلاسمها مملو از خونریزی و اغلب با نتیجه مرگبار بود. هدف بیشتر تهاجمیها از بین بردن تومورهای آسان در دسترس در لبه کبد بود، اما خونریزی همچنان یک نتیجه ترسناک بود و جراحان جرات این را داشتند که حتی آن تومورها را نیز بپذیرند. تا اواسط قرن بیستم بود که جراحان توانستند به طور ایمن تومورهایی را که در اعماق ماده کبد قرار داشتند خارج کنند. ژان لوئیس لورتات ژاکوب با برداشتن کبد معروف خود در پاریس در سال 1951 به شهرت رسید اما اولین نفر نبود. این تمایز ممکن است متعلق به پروفسور آلمانی والتر وندل در سال 1910 یا جراح ژاپنی ایشیو هونجو باشد که عمل جراحی خود را در سال 1950 گزارش کرد، اما به زبان ژاپنی. تا سال 1955 بود که جامعه جراحی غرب آن را انتخاب کرد.
نام هایی مانند هوگو رکس، جیمز کانتلی، ژان لوئیس لورات ژاکوب، تون تت تانگ، جک هیپ، کلود کوئنود، هنری بیسموت، توماس استارزل، روی کالنه و تعداد زیادی از افراد دیگر کنجکاوی، پشتکار و مهارت این جراحان خارقالعاده را برجسته میکنند که برای تسلط بر درک و تکنیکهای دستکاری، برداشتن و کاشت که قبلاً توسط دنیای جراحی غیرقابل دسترس تلقی میشد، به قلمروی ناشناخته سفر کردند.