در سال 1895، هیچ موردی از زوال عقل خفیف در ایالات متحده گزارش نشد. تا سال 1912، دهها هزار نفر با این تشخیص در آسایشگاهها، بیمارستانها و زندانها زندانی بودند. تا سال 1927 در حال محو شدن بود. چگونه می توان چنین بیماری وحشتناکی را کشف کرد، زندگی این همه را تحت تأثیر قرار داد و سپس به چیز دیگری تبدیل شد؟
ریچارد نول با جزئیات دقیق توضیح می دهد که چگونه کشف این اختلال اسرارآمیز به پزشکان پناهجو که بیش از حد کار کرده بودند امیدواری داد تا در نهایت بتوانند به بیماران بدبخت اطرافشان – اگرچه نتوانستند درمان کنند – توضیح دهند. داستان زوال عقل زودرس و جایگزینی نهایی آن با مفهوم جدید اسکیزوفرنی، نشان می دهد که چگونه پزشکان پناهندگی برای احترام به آنها تلاش کرده اند. اگر آنچه آنها مشاهده می کردند بیماری بود، آن واقعیت بیولوژیکی قابل بررسی علمی بود. در اوایل قرن بیستم، زوال عقل زودرس کلید روانپزشکی در یک حرفه پزشکی بود که به طور فزاینده ای بر علم متمرکز بود.
اما در حال حاضر هیچ کاری برای کمک به مصدومان نمی توان انجام داد. هنگامی که مفهوم اسکیزوفرنی درک جدیدی از این اختلال و امید به درمان ارائه کرد، روانپزشکی بیماری قدیمی را برای بیماری جدید رها کرد. در این داستان دراماتیک تشخیصی که ناپدید شد، نول وابستگی متقابل بین بیماری و وضعیت علمی حرفه ای را که آن را درمان می کند نشان می دهد. شبح زوال عقل پیش پا افتاده بحث های امروزی در مورد آخرین نسل از اختلالات روانی را فراگرفته است.